در طی بعضی طوفان های زندگی کم کم یاد می گیری که نباید توقعی داشته باشی ، مگر از خودت متوجه می شوی بعضی را " هرچند نزدیک " نباید باور کرد … می فهمی بعضی را " هرچند صمیمی " نباید حساب کرد … می فهمی بعضی را " هرچند آشنا " نمی توان شناخت … چرا که گاهی انسان ها از آنچه دوست داشتند باشند سخن می گویند، نه از آنچه هستند !!!! و این اصـلا تلخ نیست ،شکست نیست ، " آگاه شدن " نام دارد ؛ ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی … این آگاهی دردناک است اما … تلخ هرگز …
سخنی با عزیزانم:
مادر عزیزم ومهربانتریم که هر چه آموخته ام ، تو اولین معلم و بهترین استادم بودی وهستی...
پدرعزیز و مهربانم،جانم فدای نگاه پر از مهرت که هرچه دارم از دعای خیر توست...
دختر عزیزتر از جانم...
پسر عزیزتر از جانم...
همسر مهربانم و همیشه همراهم...
این وبلاگ یادگاری است از من تا اگر روزی نبودم؛ مرور بخشی از لحظات عمرم شادی بخش لحظات عمرتان باشد.شروع وبلاگ 1393/10/13